عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام دوستان خوشحالم که به وبلاگم سر میزنید اسمم سعید هست متولد 72 هستم و خوزستانی و عاشق ورزش پارکور که 2 سالی میشه کار میکنم آیدی من lov3.alone@yahoo.com****** اسمش از موبایلت پاک می شه.. مسیجاش دیلیت می شه.. به دوستات میگی حق ندارین جلوم اسمش رو بیارین. به خودت تلقین می کنی خیلی هپی مپی هستی.. اما.. با جای خالیش تو قلبت چیکار می کنی.؟؟؟ با این همه تشابه اسمی چیکار می کنی..؟؟؟ با آهنگآیی که باهاش گوش میکردی چیکار می کنی..؟؟؟ وقتی غذایی که دوس داره رو می خوری و یادت میادش چیکار می کنی ؟؟؟ وقتی ازت سراغشو می گیرن چیکار می کنی...؟؟؟ وقتی تیکه کلامشو می شنوی چیکار می کنی ؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قلب تنها و آدرس ghalbe.tanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 314
تعداد نظرات : 116
تعداد آنلاین : 1


آمار مطالب

:: کل مطالب : 314
:: کل نظرات : 116

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com

داستان
جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 4:45 | بازدید : 464 | نوشته ‌شده به دست سعید | ( نظرات )
يه دختر و پسر که روزي همديگر را با تمام وجود دوست داشتن، بعد از پايان
ملاقاتشون با هم سوار يه ماشين شدند و آروم کنار هم نشستن ...

دخترميخواست چيزي را به پسر بگه ، ولي روش نميشد ..! پسر هم کاغذي را

آماده کرده بود که چيزي را که نميتوانست به دختر بگويد در آن نوشته شده بود ...

پسر وقتي ديد داره به مقصد نزديک ميشه ، کاغذ را به دختر داد.. دختر هم از اين

فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شايد پس ا

ز پايان حرفش پسر از ماشين پياده بشه و ديگه اون را نبينه .. دختر قبل از اين که

نامه ي پسر را بخواند ، به اون گفت : ديگه از اون خسته شده ، ديگه مثل گذشته

عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پيدا شده که بهتر از اونه ..! پسر

در حالي که بغض تو گلوش بود و اشک توي چشماش جمع شده بود ، با ناراحتي از

ماشين پياده شد............ در همين حال ماشيني به پسر زد و پسر درجا مــُـرد ..

دختر که با تمام وجود در حال گريه بود ، ياد کاغذي افتاد که پسر بهش داده بود!

وقتي کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود:

" اگــه يــه روز تــرکــم کـنــي ميــميــرم "

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
عیدتون مبارک
جمعه 18 مرداد 1392 ساعت 12:46 | بازدید : 476 | نوشته ‌شده به دست سعید | ( نظرات )

سلام دوستان عیدتون مبارک دوستتون دارم


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دل نوشته
شنبه 12 مرداد 1392 ساعت 7:59 | بازدید : 502 | نوشته ‌شده به دست سعید | ( نظرات )

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی می تونم باهات گریه کنم

اگه یه روز نخواستی به حرفهام گوش بدی خبرم کن قول می دم که خیلی ساکت باشم 

اگه یه روز خواستی بری بازم خبرم کن ... قول نمی دم که ازت بخوام وایسی اما میتونم باهات بیام

اما اگه یه روز سراغم رو گرفتی و خبری نشد سریع به دیدنم بیا حتمآ بهت احتیاج دارم

 

اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت آبرویت را به تاراج می برد مهم نیست که او مال تو باشه مهم این است که فقط باشد زندگی کند لذت ببرد و نفس بکشد.

نگو بار گران بودیمو رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم. آخه اینها دلیل محکمی نیست. بگو با دیگران بودیم و رفتیم

 

 

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست، اسراف در محبت است. اگر میخواهی همیشه آرام باشی، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس. اگر کسی را دوست داری که تو را دوست ندارد، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی

اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است
اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است
اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است

 

 اگر بهترین دوستم نیستی لااقل بهترین دوشمنم باش، اگر غمخوارم نیستی لااقل بزرگترین غمم باش، هر چه هستی بهترین باش، چون بهترین ها همیشه در یاد خواهند ماند، پس در بدترین خاطره هایم بهترین باش

 میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم .

خاطرم نیست تو از بارانی، یا که از نسل نسیم؟
هر چه هستی گذرا نیست هوایت، بویت، فقط آهسته بگو: با دلم می مانی

 

 

" من تو را به خاطر می آورم بی هیچ بهانه ای ، شاید دوست داشتن همین باشد: بی بهانه به خاطر آوردن!

 



:: برچسب‌ها: دل نوشته ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2